کد مطلب:32111 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:19

گنجینه پرسمان » اعتقادات

جن واقعيت دارد؟ اگر واقعيت دارد، چگونه موجودي است؟ آيا آزاري دارد؟

به تصريح قرآن مجيد، جن يكي از موجودات حقيقي و واقعي جهان است كه براي ما در شرايط عادي قابل ادراك حسي نيست. مشخصات زيادي براي جن ذكر شده است كه چگونگي وجود جن معلوم ميكند. يك سوره به نام جن داريم و روايات و آيات مشخصاتي را براي جن ذكر كرده كه ذيلاً بيان مينماييم:

1 ـ موجودي است كه از شعله آتش آفريده شده، برخلاف انسان كه از خاك آفريده شده است. جن را از شعلههاي مختلف و متحرك آتش خلق كرد.1[1]آتش عنصر لطيف و داراي تركيبات لطيفي است. انسان از خاك آفريده شده است، اما از نظر ظاهر خاكي در بدن او نيست، بلكه از عصارة خاك كه تبديل به اسپرم و تخمك ميشود. جنيان نيز از عصارة آتش خلق شدهاند.

2 ـ داراي علم و ادراك و تشخيص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال است: ما از قرآن آيات عجيبي شنيديم، كه به راه راست هدايت ميكند، پس ما به آن ايمان آوردهايم و هرگز كسي را شريك پروردگارمان قرار نميدهيم.2[2]

3 ـ مثل انسان مكلف هستند. به همين دليل در مقام تحدّي قرآن ميفرمايد: اگر جن و انس اجتماع كنند. بر اين كه مثل قرآن كتابي بياورند نميتوانند. يا در جاي ديگر ميفرمايد: هنگامي كه هدايت قرآن را شنيديم، به آن ايمان آورديم، و هر كس به پروردگارش ايمان بياور، نه از نقصان ميترسد و نه از ظلم.[3]

4 ـ گروهي از آنان مؤمن صالح و گروهي كافر ند (مانند انسانها): ميان ما افرادي صالح و افرادي غير صالحاند و ما گروههاي متفاوتي هستيم[4]

5 ـ داراي حشر و نشر و معاد است: گروهي از ما مسلمان و گروهي ظالمند. هر كس اسلام را اختياركند، راه راست را برگزيده است، و اما ظالمان آتش گير، و هيزم دوزخند.[5]

6 ـ قدرت نفوذ در آسمانها و خبرگيري و استراق سمع داشتند ولي بعداً ممنوع شدند: ما پيش از اين به اشراق سمع در آسمانها مينشستيم اما اكنون هر كس بخواهد استراق سمعكند، شهابي را در كمين خود مييابد.3[6]

7 ـ با بعضي انسانها ارتباط برقرار ميكردند و با آگاهي محدودي كه نسبت به بعضي از اسرار نهاني داشتند، به انسانها ميپرداختند: مرداني از بشر به مرداني از جن پناه ميبردند، و آنها سبب افزايش گمراهي و طغيان شان ميشدند.[7]

8 ـ ميان آنها افرادي يافت ميشوند كه از قدرت زيادي برخوردارند: يكي از گردن كشان جن به سليمان گفت: من تخت ملكه سبا را پيش از آن كه از جاي برخيزي، از سرزمين او به اين جا ميآورم.[8]

9 ـ آنها قدرت بر انجام بعضي كارهاي مورد نياز انسان دارند: در گروهي از جن پيش روي سليمان به اذن پروردگار كار مي كردند، و براي او معبدها، تمثالها، و ظروف بزرگ غذا تهيه ميكردند.[9]

10 ـ خلقت آنها روي زمين قبل از خلقت انسانها بوده است: مان انسان را از گل خشكيدهاي كه از گل بدبوي گرفته شده بود آفريديم و جن را پيش از آن از آتش گرم و سوزان خلق كرديم.[10]

11 ـ هدف از خلقت آنها (مانند انسان) عبادت خدا و بدين وسيله به تكامل رسيدن است: من جن و انس را نيافريدم جز براي اين كه عبادتم كنند.4[11]

12 ـ از آيات استفاده ميشود كه انسان برتر از جن است، به دليل اين كه اكثر پيامبران الهي و تمام پيامبران اولي العزم از انسانها برگزيدهشدند،[12] و جنيان به پيامبر اسلام كه از نوع بشر بود ايمان آوردند،[13] نيز مسخّر حضرت سليمان بودند.5[14]

13 ـ شيطان (ابليس) از طايفه جن است در به فرشتگان گفتيم: براي آدم سجده كنيد. آنها همگي سجده كردند جز ابليس كه از جن بود.6[15]

13 ـ ازدواج و توالد و تناسل دارند: هيچ انس و جن پيش از ايشان با آنها (حوريان بهشتي) تماس نگرفته است.[16]

14 ـ آنها انسانها را ميبينند ولي ما آنها را نميبينيم شيطان و همجنسانش شما را ميبينند و شما آنها را نميبينيد.[17]

15 ـ گاهي به صورتي متمثل شده و خود را به انسان نشان ميدهند: لشكريان

سليمان از جن و انس و پرندگان نزد او جمعشدند.[18]

16 ـ شيعه و غير شيعه دارند. امام باقر(ع) به از حمزه شمالي فرمود: كساني را كه ديدي، گروهي از شيعيان از جن بودند.[19]

ممكن است گاهي برخي از انسانها مورد آزار و هجوم يك جن شديد قرارگيرندو به اصطلاح جن زدهشوند.

مرحوم علامه طباطبايي در اين مورد در ذيل آيه 275 سورة بقره ميفرمايد: پارهاي از جنونها مستند به مسّ (تماس) جن ميباشد.[20]



[1]الرحمن (55) آيه 15.

[2]جن (72) آيه 1-2.

[3]جن (72) آيه 13.

[4]همان آيه 11.

[5]همان آيه 14 ـ 15.

[6]همان، آيه 9.

[7]همان، آيه 6.

[8]نمل (27) آيه 39.

[9]سبا (34) آيه 12 و 13.

[10]حجر (15) آيه 26 و 27.

[11]ذاريات (51) آيه 56.

[12]تفسير نمونه، ج 25، ص 155.

[13]جن (72) آيه 1.

[14]نمل (27) آيه 17.

[15]كهف (18) آيه 50.

[16]الرحمن (56) آيه 56 و 74.

[17]اعراف (7) آيه 27.

[18]نمل (27) آيه 17.

[19]محمد محمدي شهري، ميزان الحكمه، ج 1، ص 440، ماده جن، شمارة2658.

[20]تفسير الميزان (ترجمه)، ج 2 ص 574.